گاس ویروس جدید تصمیم‌گیری

سرساعت دوازده جلسه در اتاق کنفرانس برگزار می‌شود. یکی یکی مدیران مجموعه از یک ربع به دوازده در اتاق حضور پیدا می‌کنند. کارمند امور مالی اداره با عجله خودش را به مدیر کل می‌رساند. او پله های ساختمان را دو تا یکی بالا می‌رود. نفس نفس زنان به آقای جبلی مدیر کل اداره نزدیک می‌شود. صدایش را بلند می‌کند و می‌گوید: آقای جبلی، آقای جبلی. آقای جبلی بی‌اعتنا از صدای شنیده شده در حال احوالپرسی با دیگر مدیران مجموعه، به راه خود به سمت اتاق کنفرانس ادامه می‌دهد. او دوان دوان خودش را به مدیر کل می‌رساند. با دست به سر شانه مدیر می‌زند و می‌گوید: هرچه صدایتان کردم، گویا نشنیدید. مدیر لبخندی از روی اجبار می‌زند و می‌گوید: امرتان؟ او ادامه می دهد و می گوید: من آومدم، خدمتتان که بگویم ، امکانش هست افزایش حقوق کارمندان را هم در جلسه امروز مطرح کنید. که از دوستان شنیدم شما می‌خواهید امروز درباره «تعدیل نیرو»  تصمیم بگیرید. تو را خدا آقای جبلی شب عید تعدیل نیرو انجام ندهید. من خانمم بیمار ست و در به در دنبال داروهای کمیاب او هستم. فرزندم چند ماهی ست از من یک تبلت می‌خواهد و نتوانستم برایش تهیه کنم. مدیر کل می‌گوید: مگه شما یک نفر هستی جانم؟ این یک تصمیم گیری کلی ست. از کجا معلوم شما جزء آن افراد تعدیل نیرو قرار بگیرید. کارمند امور مالی گفت: حالا چه من و چه سایر دوستان، آنها نیز وضعیتشان بهتر از من نیست! مدیر کل وارد سالن کنفرانس می‌شود. هنوز به صندلی جایگاهش نرسیده که گوشیش زنگ می‌خورد. گوشی را بر می‌دارد. سلام می‌کند. خانمی با ناراحتی می‌گوید:آقای جبلی به خدا ما خیلی مراقبش بودیم اما نمی‌دونم چی شد که از سرسره افتاد. جبلی با شنیدن سرسره گفت: الان دخترم کجاست؟ مدیر مهدکودک گفت:به خدا ما مقصر نیستیم. آقای جبلی ما رو ببخش. الان اوژانس بردش بیمارستان، بی‌هوش شده بود. جبلی گوشی را قطع کرد. سریع هر چه برگه روی میز بود امضا کرد. تصمیم‌گیری تعدیل نیرو را تصویب کرد. حتا برگه ای که هر غیبت کارمند به منزله اخراج ست را نیز امضا کرد. به سرعت اتاق را ترک کرد. معاونش گفت: چی شده؟ او گفت: دخترم ، دخترم بیمارستان ست. جلسه کنسل ، موارد را تصویب کردم . برای اجرا اقدام کنید. باسرعت پله ها را طی کرد. وارد طبقه هم کف شد. آدم هایی که جلویش ایستاده بودند را هول داد و به سرعت وارد حیاط شد. ماشین پژو ۲۰۶سفید رنگش که کنار درخت آن ور خیابان بود، را سوار شد و با عجله حرکت کرد. به بیمارستان دی که رسید. چشمش به دستانش افتاد که پر از لکه‌های قهوه ای و زرد رنگ شده بود. حس کرد کنار بیمارستان چه بوی تعفنی می آید. در ماشین را بست. وارد بیمارستان شد. که با خانمش در سالن انتظار رو به رو شد. با فریاد گفت:حال ریحانه چطوره؟ که خانمش به او گفت: وای چه بویی می‌دی؟
مسئول بخش به سمت او آمد و گفت: آقا چرا شما چنین بویی می دهید به دلیل عدم رعایت بهداشت نمی توانید در بیمارستان حضور پیدا کنید. او با تعجب گفت: عدم رعایت بهداشت! اما من! به دستانش نگریست و گفت: دستام و ناگهان از حال رفت. بخش اوژانس بیمارستان هراسان به سویش آمدند. او را در برونکا گذاشتند. به اتاق مراقبت های ویژه انتقال دادند. پزشکانی که وارد اتاق می شدند همه با ماسک ویژه می آمدند اما بازهم از بوی تعفن آن مرد در حیرت بودند. ۲ ساعتی از این موضوع می گذشت که خانم او نیز دستانش پر از لکه های قهوه ای و زرد شد. همسرش مدیر مدرسه ای در جنوب برزیل بود. آقای جبلی آن شب در مراقبت های ویژه با تب ۴۰ درجه بستری شد. همسرش نیز در آن اتاق در تخت دیگر با حالت های مشابه بستری شد. پزشکان بیمارستان که ازتشخیص بیماری عاجز شده بودند، آنها در اتاق قرینطینه کردند.
صبح روز بعد، هنگامی که معاون آقای جبلی دستور اجرای تصمیمات اتخاذ شده را می داد. آقای جبلی در بیمارستان به بدن درد شدیدی مبتلا شد. پرستاری که ساعت به ساعت تب او و همسرش را چک می کرد. با مسئله جدیدی رو به رو شد همچنان که بدنش می لرزد و تیر می کشد ، گردن او نیز بلندتر می شد. پرستار خودش را به سرعت به کار پزشکی رساند. در حالی از وحشت داشت سکته می‌کرد، رو به چند پزشک کرد و گفت: گردنش، گردنش. همه گفتند: گردنش چی؟ یک دفعه غش کرد. پزشکی که می دانست او از اتاق مراقبت های ویژه مخصوص جبلی و همسرش می آید، سریع خود را به اتاق رساند. که دید جبلی حداقل نیم متر گردنش بلندتر شده. به پرستار بخش گفت: همسرش را از آن اتاق خارج کنید. او شاهد چنین صحنه ای نباشد. او که تا حدودی در جریان قرار گرفته بود، اصرار کرد مرا از همسرم جدا نکنید. در همین حال پرستار گفت: حال دخترت بهتره. خطر را رد کرده اما دکتر گفته نباید بری ببینیش. شاید او هم ازشما واگرفت. مادر اصرار کرد فرزندش را ببیند که پرستار گفت: کل پرسنل این بخش هیچکدام این هفته نمی توانیم به خانه برویم، برای اینکه یک وقت ناقل بیماری نباشیم. شما هم یک هفته برای دیدن دخترت صبر کن.
سه روزی از این اتفاق گذشت. که آقای جبلی گردنش به دو متر رسید. همسرش گردنش یک متر شد. پزشکان همچنان در حال بررسی موضوع بودند در عین حال آن بوی تعفن دست بردار این طبقه از بیمارستان نبود. روز چهارشنبه آقای جبلی از این دنیا وداع کرد. کادر پزشکی حیران بودند که چطور هیچ یک تا به آن روز به این بیماری مبتلا نشده اند. که یکی از پزشکان که مدیر بیمارستان هم بود آن روز برای معاینه به بالین همسر جبلی آمد. سه ساعت پس از معاینه دستهایش از لکه های قهوه‌ای و زرد پر شد. بوی تعفنش مجموعه را به کفر آورده بود. تب و لرزی کرد و در بخش مراقبت های ویژه بستری شد. او هنوز گردنش به دو متر نرسیده دارفانی را وداع گفت. اما همسر جبلی از این ماجرا جان سالم بدر برد. فقط قدرت تصمیم گیرش مختل شد. هیچ وقت نتوانست دخترش را صدا کند و این اتفاق را اززبان خودش برای اوتعریف کند.
این ویروس با تصمیم گیری غلط مدیران نمایان شده است. منشأ آن کشور امریکای لاتین است. زمانی که تصمیم غلطی به تصویب می رسد، در بدن مدیران علائمی از آن بروز خواهد کرد. بستگی به بدن افراد دارد ، پس از ۲ تا ۸ ساعت علائم اولیه نمایان می شود. تب و بوی تعفنی که شبیه بوی سوسک بد بوست در بدن آنها تولید می شود و درفضا پخش می شود. لکه های قهوه ای و زرد رنگ در دستان آنها پدید می آید. هنگام اجرای تصمیم غلط مدیر بدن درد شدیدی را متحمل می شود و گردن او طی ۲۴ساعت، تا ۲ متر دراز می شود.
مدت بیماری بستگی دارد چند مدیر را را درگیرکند، از ۳ تا ۵ مدیر که به صورت مسری مبتلا شوند. با توجه به توان بدنی هریک ممکن ست پس از ۱ تا ۳هفته مرگ آنها در نوردد. اما افرادی که جان سالم ببرند، تارهای صوتی خود را برای همیشه از دست می‌دهند. قدرت تصمیم گیری در مغز آنها برای همیشه مختل می‌شود.
۱۴فوریه ۲۰۲۲ اولین مورد گاس با منشأ ناشناخته در برزیل بزرگترین کشور آمریکای لاتین گزارش شد که در اثر ویروس گاس ایجاد شده است. سازمان جهانی این بیماری گاس ۲۰ نامگذاری کرده است. اگر چه اولین گزارش رسمی و تأیید شده این بیماری از برزیل در ۱۴ فوریه سال ۲۰۲۲ آغاز شد. اما موارد مشابهی gas20در ماه های قبل از آن تاریخ در حد لکه های قهوه ای و زرد رنگ ایجاد شده بر روی دستان مدیران و استشمام بوی تعفن از آنها ملاحظه شد. چنین گزارشی بسیار معدود بوده است. یافتن موارد دیگری از بیماری گاس۲۰ در پیش از گزارش رسمی از نظر منشأ شناسی و نحوه ایجاد و گسترش بیماری بسیار مهم است. نقش قابل توجهی برای کنترل چنین اپیدمی‌هایی خواهد داشت.
بیمار صفر: مدیر ۳۵ساله ای است که به وقایع آن پرداختیم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *