هفتهی پیش سکتهی گوش کرد. خدا خیلی به او رحم کرد که سکته رو رد کرد و گرنه معلوم نبود امروز بشنود یا نه؟!
گفتم: چرا باید آنقدر بهم بریزی که از اینور خیابان به آن طرف خیابان بروی ناگهان هیچ صدایی نشنوی و تا نیمهی شب به این بیمارستان
و آن بیمارستان بروی؟!
گفت: «شهریهی پیش دبستان ۲ یک سالهی فرزندش ۹۰ میلیون تومان میشود. ۴۰ میلیون تومان هم اگر ناهار آنجا میل کند میشود. ۳۰ میلیون تومان هم هزینه سرویس میشود. تازه بماند در طول سال چقدر دستور خواهند داد و اجرا خواهد کرد.»
گفتم: مدرسه دولتی بگذار.
مکثی کرد و گفت: «تازه این معمولیترین مدرسه غیرانتفاعیست.»
گفتم: مدرسه دولتی!
خودکار را از رو میز برداشت . تمام کاغذ سفید رو میز را خط خطی کرد . به کلاغهای پشت پنجره نگریست.
ناگهان گوشیش زنگ خورد و برداشت، گفت: «جانم. عزیزم گفتم اجازه بده تا آخر هفته شهریه رو واریز میکنم.»
گوشی را قطع کرد و گفت: «جواب سوالت را گرفتی؟!»
✍🏻صدف پورمنصف
آخرین دیدگاهها