فصل دوم
-یک سوال بپرسم.
+بپرس.
-مدیریت دانش را هدیهی سازمانی میدانی یا لوبیای سحر آمیز؟
+ما هنوز به تعریفش نرسیدیم. اما مدیریت دانش یک هدیهی سازمانیست. یک بینش مهم در سازمان تلقی میشود.
-اصلاً دانش وجودش در سازمان الزامیست؟
+نبودش وخیمست. میدانی نبود آن مثل این میماند که به شما گوشی همراه هوشمند بدهند و بلد نباشی استفاده کنی. یعنی دانش تخصصی آن را ندانی. مسلماً فرصتهای یادگیری که از طریق آن میتوانی انجام بدهی، کلاس آنلاین بروی همه پایمال میشود.
-دانش رو جور دیگری برایم تعریف میکنی. شاید افتاد. ذهنم درگیره.
+ببین یه استاد داشتیم همیشه میگفت: «قلب سازمان بودجهی آنست.» حالا درسته تا پول نباشه کاری راه نمیافته اما به نظرم مغز سازمان دانشست. حتا برای خرج کردن آن پول به دانش نیاز داری.
اما رحیمی و نجفی در کتاب «مدیریت دانش در سازمانهای آموزشی» از مدیریت دانش به عنوان سرمایه عقلانی یک سازمان یاد کرده.
-برای مغز ملموستر از عقلست.
+واقعاً ؟!
-آره.
+به نظرت مفهوم دانش سخت نیست؟
-چرا سخته و حتی بیثباته.
+پس با یک آدم نا متعادل رو به رو هستیم؟!
-نه.
+پس چی؟
-تو وقتی نون میگیری امشب نخوری فردا شب آن را میل کنی. بیات نشده به نظرت؟
+وای نون که گاهی دو ساعت بعدش بیاته.
-دقیقاً مثل دانش. به روز رسانی میشود.
+جالب بود.
-حتی میتوان مدیریت دانش را یک فرآیند اجتماعی و انسانی تلقی کرد.
+به نظرت عواطف هم دانشاند؟
-بله.
+تنفر هم پس دانشه؟
-بله.
+قضاوت هم در زمره دانشه؟
-بله.
+داری مسخرهام میکنی؟
-نه. به نظرم الان زوده دربارهی انواع دانش بحث کنم.
+این دانشی که ثبات ندارد و اقعاً مدیریت میشه؟
-الان باید جواب بدهم؟
+بله.
-«دانش یک فرآیند شخصی و به طور زیاد شناختیست. در حالی که مدیریت، قلب فرآیند سازمانی محسوب میشود. تنها روشی که دانش را مدیریت میکند و یک سازمان را قادر میسازد که آن منبع کلیدی را به طور موفقیتآمیزی آماده کند، اطمینان از اینکه فرهنگ سازمانی، عناصر و فرآیندهای صحیح را در برمیگیرد، است. چکلیست خودارزیابی مدیریت دانش برای کمک به فرآیند توسعه یک فرهنگ اثربخش طراحی شده است و میتواند یک سازمان را در ارتباط با شاخصهای اصلی موفقیت مدیریت دانش در اینکه موقعیت خود را ببیند، یاری رساند.»
-من که نفهمیدم چه گفتی؟! به زبان آدمیزاد به حرف.
ادامه دارد…
✍🏻صدف پورمنصف
آخرین دیدگاهها