فرض کنید در چهار دیواری قرار دارید که در آن از دنیای بیرون آگاه نیستید. گوشی در دسترستان نیست. پنجرهای ندارد. فقط یک نفر هر روز یک بار در را باز میکند مقداری غذا در ظرف برایتان میآورد. کمکم آداب با قاشق خوردن هم یادتان میرود. کمکم با واژهها بیگانه میشوید. کمکم از تصور دنیای اطرافتان عاجز خواهید شد. بعد از ده سال که از آن چهار دیواری شما را رها میکنند. خاطرهاتان نیست با مردم باید چگونه رفتار کنید. در ابتدا به آنها باید چه گفت؟
خیابانهای شهر برایتان غریبه است. وسایل مدرنی که چشمتان تازه به آنها افتاده ست. حس آدم فضایی را خواهید داشت که با زمین بیگانه ست. شاید راه رفتن را هم از یاد برده باشید. همین آموزش غیر رسمی که در کودکیتان به سادگی از اطرافیانتان کسب کرده بودید. اینجاست که آموزش مادام العمر برای ما رنگ و بوی دیگری میگیرد.
حالا چرا راه دوری برویم، من وقتی یک مدت پای لپاپ ننشینم همین وُرد ساده را هم فراموش میکنم. پس باید آنچه آموزش میبینیم از آن در عمل مادام بهره ببریم تا ماندگار شود.
اگر ماهی یکبار در حیطههای فعالیتم در دورهای شرکت نکنم کمکم آموختههایم بر باد میرود. اما مادامی که پیگیر هستم و در کلاسهای متعدد حضور دارم بیشتر میآموزم، تحلیل مینمایم. بیشتر تفحص میکنم.
دکتر نادرقلی قورچیان و همکارانش در کتاب«انسان و جهان فرا پیچیده در هزارهی سوم» میگوید:«آموزش واژه بسیار مقدس و با احترامی است و باید سنجیده درباره آن صحبت کرد. زیرا معادل۶/۵ میلیارد جمعیت کنونی جهان ۶/۵ میلیارد نوع آموزش برای انسانها ضروری است که تفهمیم و تفاهم صورت گیرد و تازه همچنان که میدانید از بدو پیدایش انسان تاکنون ۸۰ میلیارد انسان در روی کره زمین متولد و رخت از این جهان بربستهاند. باید رقم فوق را به علاوه ۶/۵ میلیارد انسان کرده و بگوییم تا کنون در کارگاه انسانیت و تجربه تاریخی و آزمایشگاه انسانها۸۶/۵ میلیارد نوع آموزش در مورد انسانها صادق بوده است و میباشد. به عبارتی باید ضوابط و قواعد آموزشی این ۸۶/۵ میلیارد انسان را همواره ملحوظ داشته و از کارگاه تجربیات آموزشی آنان حداکثر استفاده را برد.
وقتی ما صحبت از آموزش مینماییم فوراً مفهوم علم تغییر در رفتار در زمینه طرز تفکر و مهارتهای ذهنی و جسمانی در اذهان ما متبادر میگردد.»
در جای دیگر از این کتاب به شوستروم اشاره میکند که انسان جهان امروز را چگونه تجسم میکرده است:«انسان مدرن مرده و به یک عروسک خیمه شببازی تبدیل شده است. این رفتار نعشوار قسمتی از زندگی هر انسان مدرنی را تشکیل میدهد. انسان مدرن سنجیده ولی فاقد عاطفه است درست مانند یک عروسک خیمه شببازی، قابل اعتماد است، اما در زندگی هیچ گونه هدف، آرزو، خواسته و علاقهای ندارد. زندگیش بیاندازه خسته کننده، تهی و بی معنی است ولی دیگران را کنترل کرده و تحت سلطهجویی قرار میدهد و خود نیز در تارهای سلطهجویی خویش گرفتار میشود.
همانطور که گفته شد انسان عصر قدیم فاقد صفات برشمرده فوق بوده، شاندل برای جهان امروز و تمدن جدید چهار بعد در نظر گرفته است. او میگوید:
تمدن جدید دقت، کار، پیشرفت و سردرگمی چهار بعد اصلی آن است که آن را پیله کرم ابریشم مینامد. هرچه انسان آن را پیچیدهتر و هرچه ظریفتر و بیشتر میبافد در آن بیشتر زندانی میشود و درون پیله زیبا و دقیق و هوشیارانهای که کار و نبوغش تار و پود آن است خفقان میگیرد و انسان در بافتن این پیله تمدن کنونی که بر پایه تولید و مصرف متصاعد و متنوع اسوار است هرچه آگاهتر میشود با خود بیگانهتر میگردد. شاید علت نهایی این دردها را در نوع آموزش که از ازمنه قدیم « پیش از قرون وسطی»، «قرون وسطی و قرن جدید»، «بعد از رنسانس» و «قرن معاصر»حاکم بوده دانست.»
مریم برادران حقیر در کتاب« مؤلفههای آموزشی توسعه انسانی» چنین میگوید:«آموزش، پایه و اساس توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه است. زیرا هر گونه توسعه ریشه در توسعه نیروی انسانی دارد. هرچه پوشش تعلیم و تربیت رسمی در جامعهای محدودتر، ناقصتر یا سطحیتر باشد، آن جامعه فرصت کمتری برای پیشرفت علمی، رفاه اقتصادی و رقابت سیاسی دارد. »
آموزش از دیدگاه لیبرال
برادران حقیر به نقل از زیباکلام مفرد میگوید:
« اساسیترین دیدگاه مدافعال آموزش لیبرال این است که کسب دانش به خودی خود ارزشمند است زیرا باعث هوشمندی و روشن اندیشب در شخص فرهیخته میشود، به طوری که میتواند او را به بصیرت درباره خیر برساند.»
آموزش کیفی
از نظر برادران حقیر آموزش کیفی در سخ مؤلفه خلاصه میشود:
۱.تبلور و پرورش مهارتهای زندگی
۲.جذب ارزشهای مهم و اساسی
۳.خلق محیط یادگیری»
⭕️آموزش خلاق و سازنده تنفس در محیط آموزش را رقم میزند.
⭕️آموزش سنگ بنای زندگیست. برای زندگی کردن باید آموخت. در غیر این از چرخه خارج خواهیم شد.
⭕️ز گهواره تا گور دانش بجوی اما در جریان زندگی آنچه آموختی را به کار ببر. این جمله تداعی دیالوگی از کتاب «اینجا همه میبخشند» نویسنده: نیل لبیوت و ترجمه: پژند سلیمانی شد.
«ابی تا حالا نشنیدهی میگن«جایزه دونستن، خود دونستنه»؟
بن دونستن چیز گندیه، میفهمی؟ «دونستن فقط به خاطر خود دونستن» یعنی چرند محض. [مکث] هریادگرفتنی فقط یادت میآره چه چیزایی نداشتهی. یادت میده چه چیزای تازهای هیچوقت نخواهی داشت و هیچوقت نخواهی شد. دونستن بیفایدهست مگر این که بتونی به یه کاری بزنیش، یه چیزی ازش دربیاد. و گرنه آشغاله.»
✍🏻صدف پورمنصف
آخرین دیدگاهها